برای کودکی که از آسمان بر دامنم نشسته...

6

1392/6/29 14:13
نویسنده : مامی آینده
107 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

این روزا خیلی متغیر شدم ....دیگه خبری از اون صبوری وصف ناپذیری که قبل از ازدواج داشتم اثری نیست...

ای خدا ...

منو صبور کن نذار اینقدر زود از کوره در رم ...

صدای یخچال که چند ماهیه شروع شده رو مغزمه ....

سرما خوردم شدید...

ای خدا شکر ..

کلاسا هم به زودی شروع می شه ....با همسر خان چه کنم که دایم تو خونست و کارش طوریه که الان دوره ی خوابشه ...یک لحظه هم تحمل دوری منو نداره ...

حالا این اخلاقش از نظر اطرافیان من خیلی خوبه ها و تا حدودیم حسودی می کنن...اما من دیگه از این همه وابستگی همسر خان به خودم خسته شدم ...

یه دل سیر نمی تونم برم  برا خودم بیرون تنهایی ..با دوستام وقت بذارم ...همیشه میگه من تنهاییو نمی تونم تحمل کنم زود برگرد ...

اصلا هم اهل رفیق بازی و .....نیست ...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مامان اسرا
29 شهریور 92 14:51
سلام خانمی انشاءا... این روزها به خوبی سپری بشه منم پارسال باردار بودم . شوهر من هم بعد از 13 سال هنوز مثل روز اولشه و ما چهار نفری یعنی من ودو بچه ام با شوهرم همیشه باهم بیرون میریم.


salam...khoshomadi be inja...
ama man ye meqhdari dost daram tanha basham ..yani vaqht dashte basham gahi vaqhta beram khone aqhvamo dostan.....
مثل هیچکس
4 مهر 92 23:49
پدر عشق بسوزه که همیشه دست وپا گیر میشه . من نمیدونم پس کی میتونیم مال خودمون باشیم درکتون میکنم الان 10 ساله بدون من با دوستاش یه پیک نیک مجردی نرفته منم که ....ولی بعضی وقتا خوبه که اینقدر عاشقمونن.

000000000000000
jedan
akhe ma ham ye khorde vaqht bara khodemon mikhaym dige