6
سلام
این روزا خیلی متغیر شدم ....دیگه خبری از اون صبوری وصف ناپذیری که قبل از ازدواج داشتم اثری نیست...
ای خدا ...
منو صبور کن نذار اینقدر زود از کوره در رم ...
صدای یخچال که چند ماهیه شروع شده رو مغزمه ....
سرما خوردم شدید...
ای خدا شکر ..
کلاسا هم به زودی شروع می شه ....با همسر خان چه کنم که دایم تو خونست و کارش طوریه که الان دوره ی خوابشه ...یک لحظه هم تحمل دوری منو نداره ...
حالا این اخلاقش از نظر اطرافیان من خیلی خوبه ها و تا حدودیم حسودی می کنن...اما من دیگه از این همه وابستگی همسر خان به خودم خسته شدم ...
یه دل سیر نمی تونم برم برا خودم بیرون تنهایی ..با دوستام وقت بذارم ...همیشه میگه من تنهاییو نمی تونم تحمل کنم زود برگرد ...
اصلا هم اهل رفیق بازی و .....نیست ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی